4000 Essential English Word 1 (eng-per)

Learn using these flashcards. Click a card to start.

• Wood چوب
• Skill مهارت
• Forest جنگل
• چه کدام یک whether
• کردن تفکر فرض consider
• Hero قهرمان دلاور
• بلکه ترجیحا rather
• اختصاص دادن مناسب appropriate
• Roll گردش پیچیدن
• کردن attend رسیدگی توجه حضور داشتن
• Pleasant دلپذیر خوشایند
• Decision تصمیم
• Excite تحریک کردن هیجان دادن
• Argue مشاجره بحث کردن
• Bother زحمت دادن پریشانی
• Conclusion نتیجه پایان
• Extra اضافی بسیار
• وگرنه در غیر اینصورت otherwise
• کاملا بکلی quite
• Specific ویژه مخصوص
• Respect احترام نسبت
• Demonstrate نشان دادن
• کردن encourage تشویق ترغیب
• Anymore دیگر
• Mention ذکر اشاره
• Worth ارزش ثروت
• اگرچه though
• Reward پاداش جایزه
• Amaze تعجب متعجب ساختن
• پشت سر عقب behind
• در طول همراه along
• Inside داخل تو درون
• Smell بو بوییدن بوکردن
• Frequently مکررا بارها غالبا
• Positive مثبت قطعی
• Patient صبور بیمار
• هیچ کدام none
• احتمالا احتمالی likely
• Fright وحشت بوحشت انداختن
• Frank رک صریح چپانیدن
• Trouble زحمت آزار مزاحم شدن
• هر دو either
• Strange عجیب بیگانه
• Stair پله نردبان
• Attitude گرایش
• Sight دید منظره
• Owe بدهکار بودن
• Hole سوراخ گودال
• تمام همه سراسر whole
• Crop چیدن محصول کشاورزی
• Local محلی
• Print چاپ نوشتن
• ذخیره store فروشگاه انبار کردن
• Magical جادویی سحرآمیز
• Control کنترل بازرسی
• مثال نمونه example
• Exam امتحان آزمون
• Scene صحنه چشم انداز منظره
• Description شرح توصیف
• Limit محدودیت محدود کردن
• Silly احمقانه احمق نادان
• Coach مربی
• Sheet ورق صفحه
• Poet شاعر
• Mail پست نامه
• Direct مستقیم هدایت کردن
• Technology فناوری تکنولوژی
• Outline رئوس مطالب طرح کلی
• Suffer رنج بردن تحمل کردن
• رمان کتاب داستان novel
• Consume مصرف کردن
• Length طول
• Observe مشاهده کردن
• پاسخ respond دادن
• Fear ترس ترسیدن
• Prize جایزه غنیمت
• اشتباه mistake کردن
• Realize فهمیدن تحقق بخشیدن
• تعجب شگفت کردن wonder
• Happen اتفاق افتادن
• Breathe نفس کشیدن
• Race مسابقه نژاد
• Risk ریسک بخطر انداختن
• Fortunate خوش شانس خوشبخت
• هنوز با اینحال yet
• Characteristic مشخصه
• Opportunity فرصت
• درمیان across
• Extreme بی نهایت عظیم
• Officer افسر مامور
• Gentleman آقا
• Academy دانشگاه آکادمی
• Exist وجود داشتن بودن
• Concert کنسرت نمایش موسیقی
• Pound کوبیدن
• Process فرایند پردازش کردن
• Dictionary واژه نامه
• Flat صاف هموار تخت
• Century قرن
• Ancient باستانی کهن
• Hidden پنهان مخفی
• Board تخته سوار شدن
• Wealth ثروت سرمایه
• شاید احتمالا maybe
• کردن publish چاپ منتشر
• Theater تئاتر تماشاخانه
• County شهرستان بخش
• Original اصلی بکر
• Clue مدرک اثر جرم
• موجود در دسترس available
• Hill تپه
• Celebrate جشن گرفتن
• Fair منصفانه
• Flow جریان گردش
• Season فصل دوران
• کردن determine مشخص تعیین
• Disappear ناپدید شدن
• Forward به جلو پیش
• Level سطح میزان
• Response پاسخ واکنش
• Waste ضایعات از بین رفتن
• Lone تنها تک
• دیگر else
• Bright روشن درخشان
• Solution راه حل
• Puddle گودال دست انداز
• Beat ضربان کوبیدن مغلوب کردن
• کردن درک قدر دانی appreciate
• کردن treat رفتار تلقی
• Offer پیشنهاد ارائه عرضه کردن
• Price قیمت ارزش
• نشان دادن indicate
• Tool ابزار
• Communicate ارتباط برقرار کردن گفتگو مراوده
• Fresh تازه
• Product محصول
• Dish ظرف بخشی از غذا
• Property دارایی ویژگی
• Exact دقیق کامل صحیح
• Item بخش مورد
• Purchase خرید
• Crowd جمعیت ازدحام شلوغی
• بودن depend وابسته مربوط
• Select انتخاب کردن
• کردن recommend توصیه معرفی
• Empty خالی تهی
• Gather جمع کردن
• International بین المللی
• Speech سخنرانی گفتار
• Foreign خارجی بیگانه
• Doubt شک گمان
• Social اجتماعی وابسته به اجتماع
• Policy سیاست خط مشی
• اگر چه هر چند however
• Lawyer وکیل حقوق دان
• Glad خوشحال خشنود
• Explore کاوش کردن پیگردی اکتشاف
• Bone استخوان
• Alive زنده
• Staff کارمندان اعضاء
• Captain سروان ناخدا
• Injustice بی عدالتی ظلم
• به سوی toward
• Entertain سرگرم کردن
• Goal هدف
• Vegetable سبزی گیاه
• کردن advise توصیه نصیحت
• Opinion نظر عقیده
• Basic پایه ای اساسی بنیادی
• Achieve دست یافتن انجام دادن
• Meat گوشت
• Bit ذره تکه
• War جنگ
• Reflect منعکس کردن باز تابیدن
• Regard احترام توجه نگاه
• Lie دروغ
• قبلا already
• Real واقعی حقیقی
• Destroy نابود کردن از بین بردن
• Serve خدمت کردن
• Inform اطلاع دادن آگاه کردن
• Nurse پرستار
• کردن leave ترک رها
• Enter ورود داخل شدن
• شدن ظاهر پدیدار appear
• Excellent عالی ممتاز
• Locate قراردادن تعیین کردن
• Operation عمل جراحی
• مختلف گوناگون various
• Base پایه اساس
• Hurry عجله شتاب
• Refuse رد کردن نپذیرفتن
• Career مقام شغل
• بعدا later
• Effort تلاش کوشش
• Brain مغز
• Pain درد رنج
• Clerk منشی دفتردار
• Manage مدیریت کردن
• Gate دروازه
• Set قرار دادن
• Steal دزدیدن
• Actual واقعی حقیقی
• Deliver تحویل دادن
• Contact تماس اتصال
• Include شامل بودن در بر داشتن
• Thief دزد
• Receive دریافت کردن گرفتن
• Earn کسب کردن درآمد داشتن
• Occur رخ دادن اتفاق افتادن
• Plate صفحه بشقاب
• Customer مشتری
• Mystery راز معما
• Charge هزینه خرج
• Opposite مخالف مقابل
• Comfort راحت آسودگی
• Behavior رفتار
• Athlete ورزشکار
• کردن remove حذف برطرف
• Swim شنا کردن
• دوره درس course
• Lower پایین تر
• Personality شخصیت هویت
• Shoot پرتاب کردن
• Advance پیشرفت
• Match تطابق مسابقه کبریت
• Average متوسط میانگین
• Pole قطب ستون
• Passenger مسافر
• صدا sound کردن
• Member عضو کارمند
• Poem شعر
• تار web عنکبوت
• Safety ایمنی
• Mental روحی فکری
• Passage پاساژ گذرگاه
• Block بلوک مسدود کردن
• Strike اعتصاب ضربه برخورد
• Term جمله مدت دوره
• Task وظیفه تکلیف
• Fit مناسب سازگار
• Perform انجام دادن اجرا کردن
• Support پشتیبانی حمایت
• Lack فاقد بودن کسری کم داشتن
• کردن unite متحد ترکیب
• Friendship دوستی رفاقت
• Public عمومی همگانی
• Event اتفاق حادثه
• Pressure فشار پرس
• Exercise تمرین مشق
• Complex مجموعه پیچیده مختلط
• Probable احتمالی باور کردنی
• Guide راهنمایی کردن
• Critic منتقد
• Cheer ترغیب تشویق کردن
• Sign نشانه علامت امضا کردن
• Factory کارخانه
• Medicine دارو پزشکی
• Recognize شناختن تشخیص دادن
• شدن involve درگیر گرفتار
• Populate زندگی کردن ایجاد جمعیت
• Produce محصول تولید کردن ساختن
• Period دوره مدت
• Wide وسیع پهن
• دادن organize سازمان تشکیل
• Tradition سنت رسم عرف
• Regular منظم با قاعده
• Trash زباله آشغال
• Environment محیط اطراف
• Tip نوک سر
• Range محدوده برد
• Mix مخلوط آمیختن
• Feature ویژگی خصوصیت
• Associate وابسته شریک
• Instance نمونه مثال
• Physical فیزیکی جسمانی
• Attention توجه رسیدگی
• بیشتر جلوتر بعلاوه further
• Ride سوار شدن سواری کردن
• Climb بالا رفتن صعود
• Suggest پیشنهاد کردن
• هیچ یک neither
• Standard استاندارد معیار
• Situated واقع در
• Advice نصیحت پند
• React واکنش
• Attract جذب کردن مجذوب ساختن
• Society جامعه اجتماع انجمن
• Maintain نگه داشتن ادامه دادن
• Drop افتادن انداختن قطره
• Imply اشاره کردن
• کردن prove ثابت اثبات
• Final پایانی نهایی
• Desert صحرا بیابان
• Deal معامله کردن سروکارداشتن مقدار
• Earthquake زلزله زمین لرزه
• Effective موثر مفید
• Puzzle معما گیج کردن
• Imagine تصورکردن پنداشتن
• Gift هدیه
• Coast ساحل
• Bite نیش زدن گزیدن
• واقعا عملا actually
• کردن examine امتحان بازرسی
• ارزش بها value
• Hunger گرسنگی
• Trip سفر به جایی معیین
• Journey سفر طولانی
• False نادرست غلط
• Tour سفر کوتاه گشت سیاحت
• Stage صحنه
• Band نوار ارکستر اتحاد
• Garbage زباله آشغال
• Magic جادویی
• Professor استاد پرفسور
• در داخل توی within
• Cancel لغو کردن
• Driveway مسیر اختصاصی
• Boring خسته کننده
• Share سهم شریک شدن
• List فهرست لیست
• Instrument وسیله اسباب
• Storm توفان کولاک
• Message پیام
• Schedule برنامه زمانبندی
• Barely به سختی
• Rush یورش حمله
• Notice اخطار آگهی
• مال داشتن دارا بودن own
• Predict پیش بینی
• Knowledge دانش علم
• Competition رقابت مسابقه
• Strength قدرت نیروی فیزیکی
• Rich پولدار ثروتمند
• Breakfast صبحانه افطار
• Gain افزایش سود
• Progress پیشرفت
• Major بزرگ عمده
• بدجنس mean
• رئیس president جمهور
• Prefer ترجیح دادن
• Audience حضار شنوندگان
• Vote رای
• Importance اهمیت
• Advertise تبلیغ آگهی
• Cool سرد
• Assign واگذار کردن اختصاص دادن
• به هرطریقی یک صورت somehow
• Amount مقدار مبلغ
• Proper مناسب شایسته
• Cost ارزش قیمت
• Scan بررسی کردن مرورکردن
• Common مشترک معمولی متداول
• Section بخش قسمت
• Surface سطح رویه
• Memory خاطره حافظه
• Honesty صداقت درستکاری
• Evidence مدرک گواهی سند
• مختلف متفاوت different
• Ahead جلو پیش
• در بالا above
• Master ماهر استاد سرور
• Independent مستقل سرخود
• Belief اعتقاد باور
• Center مرکز وسط
• Idiom اصطلاح لهجه
• ادعا claim دعوی کردن
• Proud مغرور سرافراز
• Creature موجود جانور آفریده
• Asleep خوابیده
• Wake بیداری بیدار شدن
• Sail قایرانی بادبان
• Truth حقیقت راستی صداقت
• کردن spend خرج صرف
• Berry توت
• کردن collect جمع فراهم
• جدی مهم خطر ناک serious
• Marry ازدواج کردن
• Conversation گفتگو مکالمه
• Compete رقابت کردن مسابقه دادن
• Ground زمین
• معرفی introduce کردن
• Prepare آماده کردن فراهم نمودن
• تنها alone
• Artist هنرمند
• Neighbor همسایه
• Profit سود منفعت
• Material ماده جسم
• غذا meal خوراکی خوردن
• Symbol نماد نشان
• Magazine مجله
• Thin نازک لاغر
• Method روش سبک
• Compare مقایسه کردن
• Space فضا فاصله
• Article مقاله
• Shape شکل
• Professional حرفه ای
• Judge قضاوت کردن قاضی
• Quality کیفیت
• Apartment آپارتمان
• Blood خون
• Structure ساختار ساختمان
• Correct صحیح درست اصلاح کردن
• Feed غذا دادن خوراک
• Position موقعیت مکان
• Increase افزایش افزودن
• شامل دارابودن بودن contain
• Burn سوختن سوختگی
• Lord ارباب لرد
• Cell سلول خانه
• Equal برابر مساوی
• Spot نقطه محل لکه
• درخواست demand تقاضا کردن
• Raise بالا بردن بر افراشتن
• Responsible مسئولیت مسئول
• Afraid هراسان ترسیده
• Pleased خوشحال خوش وقت
• Worse بدتر وخیمتر
• کردن suppose فرض گمان
• Rare نادر کمیاب
• Ghost روح
• Upset ناراحت آشفته
• هوا weather آب و
• Survive زنده ماندن باقی بودن
• Reach رسیدن نائل شدن
• Follow دنبال کردن پیروی
• Community انجمن اجتماع
• Individual فرد شخص منحصر بفرد
• Voice صدا بانگ
• Return برگشت بازگشت برگشتن
• Advantage مزیت سود فایده
• علت سبب موجب شدن cause
• Choice انتخاب برگزیده
• Distance فاصله مسافت دور کردن
• Dead مرده بی حس
• Escape فرار گریختن
• Wise عاقل دانا خردمند
• Face چهره نما مواجه شدن
• Pet حیوان خانگی
• Divide تقسیم کردن
• Famous معروف مشهور برجسته
• حس sense احساس کردن
• Expert متخصص کارشناس ماهر
• کردن contribute کمک شرکت
• Peace صلح سلامت
• بنابراین از این رو therefore
• Force نیرو مجبور کردن
• Prince شاهزاده سرور
• Difference تفاوت اختلاف
• Harm صدمه ضرر آسیب رساندن
• در کنار پیش نزدیک beside
• اجازه دادن پذیرفتن allow
• Sudden ناگهان سریع
• Condition وضعیت شرط حالت
• Announce آگهی دادن اعلام کردن
• Lay خواباندن گذاشتن
• Protect محافظت حمایت کردن
• Challenge طلب حق به مبارزه طلبیدن
• نیاز داشتن require لازم
• Propose پیشنهاد کردن
• Huge کلان عظیم
• لازم ضروری necessary
• Arrange مرتب کردن آراستن
• کردن release رها آزاد رهایی
• Theory نظریه نگرش
• Success موفقیت پیروزی
• Purpose هدف منظور در نظر داشتن
• Contrast تضاد تقابل مقایسه کردن
• Tear اشک پاره کردن
• Grab گرفتن چنگ زدن ربودن
• Hang آویختن معلق
• Single تنها واحد مجرد
• Familiar آشنا مانوس خودمانی
• Accept پذیرفتن موافقت کردن
• Balance تعادل میزان
• Pattern الگو طرح
• Discover کشف کردن پی بردن
• Emotion احساسی هیجانی
• Prevent مانع شدن باز داشتن
• هنوز ساکن still
• Ocean اقیانوس
• Step گام پله قدم زدن
• Throw پرتاب انداختن
• کردن fix درست تعمیر ثابت شدن
• در برابر علیه مخالف against
• شاید ممکن است گویا perhaps
• Rock سنک صخره
• خسارت damage آسیب زدن
• Wave موج
• Taste طعم مزه چشیدن
• Save نگه داشتن پس انداز کردن
• Identify شناختن
• Island جزیره
• Beach ساحل
• Grass چمن سبزه چراندن
• Site محل مکان موقعیت
• Remain ماندن اقامت کردن
• Effect اثر نتیجه
• Rest استراحت کردن باقی مانده
• جدا separate مجزا کردن
• فوری بی درنگ immediate
• Chance شانس فرصت اتفاق
• Function تابع عمل کارکرد
• Tail دم دنباله
• دور از زیاد far
• Image تصویر تجسم کردن
• معین مسلم قطعی certain
• Guard محافظ نگهبان
• Focus مرکز متمرکز کردن
• Essential ضروری اساسی اصلی
• Primary اولیه اصلی ابتدایی
• Benefit سود منفعت
• Cruel ظالم بی رحم ظالمانه
• Arrive رسیدن وارد شدن
• Moment لحظه زمان موقع
• Finally بالاخره سر انجام
• خوب خوش بخوبی well
• Middle وسط میانه متوسط
• Lot بسیار چندین قسمت
• Bottom پایین ته کف
• کردن agree موافقت درست
• Safe ایمن مطمئن بی خطر
• Clever زرنگ با استعداد
• شکار hunt کردن جستجو
• Trick حقه فوت وفن لم حیله زدن
• Angry خشمگین براشفته
• پاسخ reply دادن جواب
• Attack حمله تجاوز
• قول promise دادن وعده
• Hide پنهان کردن پوست
• طرح project پروژه ریختن
• فریاد shout جیغ زدن
• Adventure حادثه سرگذشت
• Scare ترساندن ترسیدن ترس بیم
• Carefully بدقت
• Chemical شیمیایی
• Approach نزدیک شدن
• Laboratory آزمایشگاه لابراتوار
• Evil دیو بد شریر
• Create ساختن خلق کردن آفریدن
• Secret راز رمز مخفی محرمانه
• Kill کشتن ذبح کردن
• Terrible وحشتناک مخوف
• Experiment تجربه آزمایش تدبیر
• بلند loud با صدای پر سر وصدا
• Nervous عصبی دستپاچه
• Laugh خندیدن خنده
• خش noise سر وصدا اختلال
• Grade درجه نمره رتبه
• Fail شکست خوردن در ماندن
• میان درمیان among
• Universe جهان عالم
• Planet سیاره
• کردن solve حل رفع
• Describe شرح دادن توصیف کردن
• گزارش report خبر دادن
• همیشه هرگز همواره ever
• Suddenly ناگهان اتفاقاً
• Chart جدول ترسیم آماری کشیدن
• Alien بیگانه موجودی از دنیایی دیگر
• View دیدن نظر عقیده
• Cloud ابر توده
• Friendly دوستانه مهربان
• چند چندین مختلف several
• Comprehend فهمیدن دریافتن
• بجای درعوض instead
• Library کتابخانه قرائتخانه
• کردن avoid اجتناب دوری
• کردن punish مجازات تنبیه
• Expect انتظار داشتن
• Stroll قدم زدن گردش
• Behave رفتار کردن
• Shake لرزش تکان دادن
• Content محتوی راضی خشنود
• Village روستا دهکده روستایی
• Concern اهمیت نگرانی
• آرام calm ساکت کردن
• Habit عادت خو
• Represent نشان دادن بیان کردن
• Spread گسترش وسعت منتشر کردن
• Instruct آموختن راهنمایی کردن
• Issue موضوع صادر شدن
• Continue ادامه دادن دنبال کردن
• Result نتیجه اثر منجر شدن
• Belong تعلق داشتن وابسته بودن
• Judgment قدرت تصمیم گیری
• Error خطا اشتباه
• Visible نمایان قابل دیدن
• تجربه experience آزمایش کردن
• Relax راحت
• Field مزرعه میدان رشته
• Aware آگاه با خبر
• Reside سکونت کردن اقامت داشتن
• از پس وقتی که چون
• Normal عادی طبیعی
• Hurt صدمه آسیب اذیت کردن
• Request درخواست تقاضا خواهش کردن
• Wild وحشی رام نشده
• بد badly بطور
• Selection word my

Next deck: FRENCH - 100 most common adjectives (fr-en)

Previous deck: 英语词根与单词的说文解字-李平武 补充

Up: Index