Front | manipulate |
---|---|
Pronunciation | /məˈnɪpjəleɪt, məˈnɪpjʊleɪt/ |
Meaning | (با دست) بکار بردن ، بکار زدن ، با مهارت اداره کردن ، دغل کاری کردن ، سر کسی را شیره مالیدن ، (با نامردی و نارو زدن )اداره کردن ، (با شایعه پراکنی و غیره) قیمت ها را تحت تاثیر قرار دادن ، (به منظور گول زنی ، تقلب و غیره) دستکاری کردن ، مخدوش کردن |
Synonym | v. handle or operate with the hands; influence, manage, control; adapt or change to suit one's purpose |
Example1 | Scientists must know how to manipulate their microscopes. |
Example1-1 | دانشمندان باید بدانند چطور میکروسکوپ های خود را بکار ببرند. |
Example2 | While Mr. Baird manipulated the puppets, Fran spoke to the audience. |
Example2-2 | در حالی که آقای «بایرد» عروسک های خیمه شب بازی را با مهارت تکان میداد، « فران » برای تماشاچیان صحبت می کرد. |
Example3 | The wounded pilot manipulated the radio dial until he made contact. |
Example3-3 | خلبان مجروح، صفحه رادار را دستکاری کرد تا این که تماس گرفت. |
Tags: l18
Learn with these flashcards. Click next, previous, or up to navigate to more flashcards for this subject.
Next card: بی reckless را پروا از در ˈrekləs دقت
Previous card: Nimble بود به زرنگ تا چابک سگ قدر
Up to card list: لغات ۵۰۴ به همراه معنی فارسی