Front | linger |
---|---|
Pronunciation | /ˈlɪŋɡə $ -ər/ |
Meaning | ماندن (و به رفتن بی میل بودن) ، این پا آن پا کردن ، پرسه زدن ، (بسختی یا با درد) زنده ماندن ،دوام آوردن ، ادامه یافتن یا دادن ، به تعویق انداختن ،به آهستگی حرکت کردن |
Synonym | v. stay longer than usual, tarry; delay; persist, remain; be slow in dying; move slowly |
Example1 | The odor didn't vanish but lingered on for weeks. |
Example1-1 | بو محو نشد بلکه برای هفته ها باقی ماند. |
Example2 | Some traditions linger on long after they have lost their meanings. |
Example2-2 | برخی از رسوم پس از این که مفهومشان را از دست می دهند، برای مدت زیادی باقی می مانند. |
Example3 | After the campus closed for the summer, some students lingered on, reluctant to go home. |
Example3-3 | بعد از این که محوطه ی دانشگاه در تابستان بسته شد، برخی از دانش آموزان که میلی به رفتن به خانه نداشتد در آنجا باقی ماندند. |
Tags: l20
Learn with these flashcards. Click next, previous, or up to navigate to more flashcards for this subject.
Next card: کمین ambush کردن کمینگاه order make surprise attack
Previous card: Jagged دار دندانه تیز بریده لبه است ˈdʒæɡəd
Up to card list: لغات ۵۰۴ به همراه معنی فارسی