Question

acknowledge اذعان کردن ، تصدیق کردن ، اعتراف کردن ، جواب سلام دادن ، رسیدن چیزی را اعلام کردن ، اعتنا کردن ، قدردانی کردن The experts reluctantly acknowledged that their estimate of food costs was not accurate.  District Attorney Hogan got the man to acknowledge that he had lied in court.  "I hate living alone," the bachelor acknowledged.

Accepted Answer

/əkˈnɒlɪdʒ $ -ˈnɑː-/  v. recognize, admit; confess; certify the receipt of    کارشناسان با بی میلی اعتراف کردند که ارزیابی آن ها در مورد هزینه های غذا دقیق نبود.   «هوگان» بازپرس بخش، مرد را مجبور کرد که اعتراف کند در دادگاه دروغ گفته است.   مرد مجرد اعتراف کرد: «از تنها زندگی کردن متنفرم ».

Front	acknowledge
Pronunciation	/əkˈnɒlɪdʒ $ -ˈnɑː-/
Meaning	اذعان کردن ، تصدیق کردن ، اعتراف کردن ، جواب سلام دادن ، رسیدن چیزی را اعلام کردن ، اعتنا کردن ، قدردانی کردن
Synonym	v. recognize, admit; confess; certify the receipt of
Example1	The experts reluctantly acknowledged that their estimate of food costs was not accurate.
Example1-1	کارشناسان با بی میلی اعتراف کردند که ارزیابی آن ها در مورد هزینه های غذا دقیق نبود.
Example2	District Attorney Hogan got the man to acknowledge that he had lied in court.
Example2-2	«هوگان» بازپرس بخش، مرد را مجبور کرد که اعتراف کند در دادگاه دروغ گفته است.
Example3	"I hate living alone," the bachelor acknowledged.
Example3-3	مرد مجرد اعتراف کرد: «از تنها زندگی کردن متنفرم ».

کردن اعتراف Acknowledge را که در مرد əkˈnɒlɪdʒ