Question

assemble گردآوردن ، گرد هم آوردن ، (ماشین آلات) سوار کردن ، مونتاژ کردن The rioters assembled outside the White House. I am going to assemble a model of a spacecraft. All the people who had assembled for the picnic vanished when the rain began to fall.

Accepted Answer

/əˈsembəl/ v. gather together; put together; get together   شورشیان ، بیرون کاخ سفید اجتماع کردند.   می خواهم ماکت یک سفینه ی فضایی را مونتاژ کنم.   تمام افرادی که برای پیک نیک جمع شده بودند، با شروع باران ناپدید شدند.

Front	assemble
Pronunciation	/əˈsembəl/
Meaning	گردآوردن ، گرد هم آوردن ، (ماشین آلات) سوار کردن ، مونتاژ کردن
Synonym	v. gather together; put together; get together
Example1	The rioters assembled outside the White House.
Example1-1	شورشیان ، بیرون کاخ سفید اجتماع کردند.
Example2	I am going to assemble a model of a spacecraft.
Example2-2	می خواهم ماکت یک سفینه ی فضایی را مونتاژ کنم.
Example3	All the people who had assembled for the picnic vanished when the rain began to fall.
Example3-3	تمام افرادی که برای پیک نیک جمع شده بودند، با شروع باران ناپدید شدند.

Assemble کردن مونتاژ Assembled əˈsembəl گردآوردن گرد هم