Question

flexible انعطاف پذیر ، خم شدنی ، تاشو ، تغییرپذیر The toy was flexible, and the baby could bend it easily.  Remaining flexible, Nick listened to arguments from both sides.  A mouse's flexible body allows it to squeeze through narrow openings.

Accepted Answer

/ˈfleksəbəl, ˈfleksɪbəl/ adj. elastic, easily bent, pliable    اسباب بازی انعطاف پذیر بود وکودک به راحتی می توانست آن ر ا خم کند.   « نیک » با نرمش به استدلالات هر دو طرف گوش داد.   بدن انعطاف پذیر یک موش به او این اجازه را می دهد تا با فشار از میان شکاف های باریک عبور کند.

Front	flexible
Pronunciation	/ˈfleksəbəl, ˈfleksɪbəl/
Meaning	انعطاف پذیر ، خم شدنی ، تاشو ، تغییرپذیر
Synonym	adj. elastic, easily bent, pliable
Example1	The toy was flexible, and the baby could bend it easily.
Example1-1	اسباب بازی انعطاف پذیر بود وکودک به راحتی می توانست آن ر ا خم کند.
Example2	Remaining flexible, Nick listened to arguments from both sides.
Example2-2	« نیک » با نرمش به استدلالات هر دو طرف گوش داد.
Example3	A mouse's flexible body allows it to squeeze through narrow openings.
Example3-3	بدن انعطاف پذیر یک موش به او این اجازه را می دهد تا با فشار از میان شکاف های باریک عبور کند.

انعطاف پذیر به Flexible خم می کند با