Question

forbid ممنوع کردن ، اجازه ندادن ، منع کردن ، راه ندادن Spitting on the floor is forbidden in public places.  The law forbids drunken drivers to handle their autos.  I forbid you to enter the dense jungle because of the peril that awaits you there.

Accepted Answer

/fəˈbɪd $ fər-/ v. ban; prohibit; deny; prevent    تف کردن روی زمین در اماکن عمومی، ممنوع است.   قانون، رانندگان مست را از رانندگی اتومبیل منع می کند.   به خاطر خطری که در انتظار توست، تو را از وارد شدن به جنگل انبوه منع می کنم.

Front	forbid
Pronunciation	/fəˈbɪd $ fər-/
Meaning	ممنوع کردن ، اجازه ندادن ، منع کردن ، راه ندادن
Synonym	v. ban; prohibit; deny; prevent
Example1	Spitting on the floor is forbidden in public places.
Example1-1	تف کردن روی زمین در اماکن عمومی، ممنوع است.
Example2	The law forbids drunken drivers to handle their autos.
Example2-2	قانون، رانندگان مست را از رانندگی اتومبیل منع می کند.
Example3	I forbid you to enter the dense jungle because of the peril that awaits you there.
Example3-3	به خاطر خطری که در انتظار توست، تو را از وارد شدن به جنگل انبوه منع می کنم.

کردن منع Forbid ممنوع ندادن در را از