Question

furtive دزدانه ، زیرجلی ، پنهانی ، یواشکی Although photographing paintings was prohibited in the museum, the tourist furtively snapped a picture. Having been taught by her mother not to stare at anyone, she allowed herself only a furtive glance at the motion picture star. Spy stories always seem to feature a furtive and sinister enemy agent.

Accepted Answer

/ˈfɜːtɪv $ ˈfɜːr-/  adj. surreptitious (i.e. a glance); secret, stealthy; sly, shifty  گرچه در موزه عکسبرداری از نقاشی ها ممنوع بود، جهانگرد مخفیانه یک عکس گرفت.  چون مادرش به او یاد داده بود که به کسی خیره نشود، فقط اجازه یک نگاه اجمالی مخفیانه به ستاره سینما را به خود داد.  داستانهای پلیسی همیشه یکی از عوامل مخفیانه و شوم دشمن را نشان می دهند.

Front	furtive
Pronunciation	/ˈfɜːtɪv $ ˈfɜːr-/
Meaning	دزدانه ، زیرجلی ، پنهانی ، یواشکی
Synonym	adj. surreptitious (i.e. a glance); secret, stealthy; sly, shifty
Example1	Although photographing paintings was prohibited in the museum, the tourist furtively snapped a picture.
Example1-1	گرچه در موزه عکسبرداری از نقاشی ها ممنوع بود، جهانگرد مخفیانه یک عکس گرفت.
Example2	Having been taught by her mother not to stare at anyone, she allowed herself only a furtive glance at the motion picture star.
Example2-2	چون مادرش به او یاد داده بود که به کسی خیره نشود، فقط اجازه یک نگاه اجمالی مخفیانه به ستاره سینما را به خود داد.
Example3	Spy stories always seem to feature a furtive and sinister enemy agent.
Example3-3	داستانهای پلیسی همیشه یکی از عوامل مخفیانه و شوم دشمن را نشان می دهند.

به Furtive مخفیانه از یک را ˈfɜːtɪv ˈfɜːr /