Question

glimpse نگاه اجمالی کردن ، نظر اجمالی ، برداشت کلی This morning we caught our first glimpse of the beautiful shoreline.  One glimpse of the very feminine vision was enough to tell Romeo that he loved Juliet.  The tall shrubs kept us from getting a glimpse of the new people who inhabited the beach house.

Accepted Answer

/ɡlɪmps/ v. see briefly, momentarily catch sight of n. brief view, glance; vague idea; faint light (Archaic)   امروز صبح، برای اولین بار خط ساحلی زیبا را دیدیم.   یک نگاه اجمالی به آن چشم زیبا کافی بود تا به « رومئو » بگوید که عاشق« ژولیت » است.   درختچه های بلند مانع می شد به افراد جدیدی که در خانه ساحلی ساکن بودند نگاهی بیندازیم.

Front	glimpse
Pronunciation	/ɡlɪmps/
Meaning	نگاه اجمالی کردن ، نظر اجمالی ، برداشت کلی
Synonym	v. see briefly, momentarily catch sight of n. brief view, glance; vague idea; faint light (Archaic)
Example1	This morning we caught our first glimpse of the beautiful shoreline.
Example1-1	امروز صبح، برای اولین بار خط ساحلی زیبا را دیدیم.
Example2	One glimpse of the very feminine vision was enough to tell Romeo that he loved Juliet.
Example2-2	یک نگاه اجمالی به آن چشم زیبا کافی بود تا به « رومئو » بگوید که عاشق« ژولیت » است.
Example3	The tall shrubs kept us from getting a glimpse of the new people who inhabited the beach house.
Example3-3	درختچه های بلند مانع می شد به افراد جدیدی که در خانه ساحلی ساکن بودند نگاهی بیندازیم.

Glimpse اجمالی به نگاه ساحلی زیبا که ɡlɪmps