Question

imbibe نوشیدن (به ویژه مشروب الکلی) ؛ آشامیدن ، دریافت کردن ، حس کردن ، (آب و رطوبت را) جذب کردن ، استنشاق کردن ، پذیرفتن The more cigarettes the inmates smoked, the more they wanted to imbibe brandy and soda. The roots of plants are able to imbibe fluids from the soil, although we cannot see it happening. The heat of the sun's rays was imbibed by the sunbathers.

Accepted Answer

/ɪmˈbaɪb/ v. drink; absorb; take in  هر چه زندانی ها بیشتر سیگار می کشیدند، بیشتر می خواستند که براندی و سودا بنوشند.  ریشه های گیاهان قادرند مایعات خاک را جذب کنند گر چه ما نمی توانیم این رخداد را ببینیم.  گرمای اشعه ی خورشید جذب بدن آفتاب نشین ها شد.

Front	imbibe
Pronunciation	/ɪmˈbaɪb/
Meaning	نوشیدن (به ویژه مشروب الکلی) ؛ آشامیدن ، دریافت کردن ، حس کردن ، (آب و رطوبت را) جذب کردن ، استنشاق کردن ، پذیرفتن
Synonym	v. drink; absorb; take in
Example1	The more cigarettes the inmates smoked, the more they wanted to imbibe brandy and soda.
Example1-1	هر چه زندانی ها بیشتر سیگار می کشیدند، بیشتر می خواستند که براندی و سودا بنوشند.
Example2	The roots of plants are able to imbibe fluids from the soil, although we cannot see it happening.
Example2-2	ریشه های گیاهان قادرند مایعات خاک را جذب کنند گر چه ما نمی توانیم این رخداد را ببینیم.
Example3	The heat of the sun's rays was imbibed by the sunbathers.
Example3-3	گرمای اشعه ی خورشید جذب بدن آفتاب نشین ها شد.

کردن Imbibe جذب و چه ها بیشتر می