Question

lack کمبود ، کمبود داشتن ، فقدان ، (با in یا for یا of) نیاز داشتن؛بی بهره بودن Your daily diet should not lack fruits and vegetables.  His problem was that he lacked a variety of talents.  As an amateur dancer, Vincent knew that he lacked the professional touch.

Accepted Answer

/læk/ v. be short of; be without, be missing; need, want n. need, want; shortage; absence    رژیم غذایی روزانه شما، نباید فاقد میوه وسبزیجات باشد.   مشکلش این بودکه فاقد استعدادهای مختلف بود.   « وین سنت » بعنوان رقاصی تازه کار، می دانست که مهارت حرفه ای ندارد.

Front	lack
Pronunciation	/læk/
Meaning	کمبود ، کمبود داشتن ، فقدان ، (با in یا for یا of) نیاز داشتن؛بی بهره بودن
Synonym	v. be short of; be without, be missing; need, want n. need, want; shortage; absence
Example1	Your daily diet should not lack fruits and vegetables.
Example1-1	رژیم غذایی روزانه شما، نباید فاقد میوه وسبزیجات باشد.
Example2	His problem was that he lacked a variety of talents.
Example2-2	مشکلش این بودکه فاقد استعدادهای مختلف بود.
Example3	As an amateur dancer, Vincent knew that he lacked the professional touch.
Example3-3	« وین سنت » بعنوان رقاصی تازه کار، می دانست که مهارت حرفه ای ندارد.

Lack کمبود یا فاقد Lacked Læk داشتن فقدان