Question

mount (پیش از نام می آید) کوه ، (معمولا با up) بالا رفتن ، صعود کردن ، سوار شدن ، افزوده شدن ، اسب دادن به ، تدارک دیدن ، (هر چیزی که سوارآن بشوند) اسب ؛ دوچرخه ، (حیوان نر - برای جفتگیری) سوار حیوان ماده شدن ، سکو Congressman Gingrich mounted the platform to make his speech.  The watchman mounted the tower to see if there were any people in the vicinity.  My sister couldn't mount the horse so they gave her a pony instead.

Accepted Answer

/maʊnt/ v. climb up, ascend; raise; ride; get up on; establish; frame n. animal which can be ridden; vehicle which can be mounted; pedestal; riding; ascending, act of mounting; placing; frame; mountain, hill (used only as a title in the name of a mountain, i.e. Mount Hermon)    « گینگریچ » نماینده ی کنگره برای ایراد سخنرانی از سکو بالا رفت.   نگهبان از برج بالا رفت تا ببیند آیا کسی در آن حوالی هست یا نه.   خواهرم نتوانست سوار اسب شود، از این رو به او یک کره اسب دادند.

Front	mount
Pronunciation	/maʊnt/
Meaning	(پیش از نام می آید) کوه ، (معمولا با up) بالا رفتن ، صعود کردن ، سوار شدن ، افزوده شدن ، اسب دادن به ، تدارک دیدن ، (هر چیزی که سوارآن بشوند) اسب ؛ دوچرخه ، (حیوان نر - برای جفتگیری) سوار حیوان ماده شدن ، سکو
Synonym	v. climb up, ascend; raise; ride; get up on; establish; frame n. animal which can be ridden; vehicle which can be mounted; pedestal; riding; ascending, act of mounting; placing; frame; mountain, hill (used only as a title in the name of a mountain, i.e. Mount Hermon)
Example1	Congressman Gingrich mounted the platform to make his speech.
Example1-1	« گینگریچ » نماینده ی کنگره برای ایراد سخنرانی از سکو بالا رفت.
Example2	The watchman mounted the tower to see if there were any people in the vicinity.
Example2-2	نگهبان از برج بالا رفت تا ببیند آیا کسی در آن حوالی هست یا نه.
Example3	My sister couldn't mount the horse so they gave her a pony instead.
Example3-3	خواهرم نتوانست سوار اسب شود، از این رو به او یک کره اسب دادند.

از اسب Mount بالا سوار شدن به برای