Question

onus وظیفه ، بار (مسئولیت) ، تقصیر ، گناهکاری The hospital bore the onus for the patient's death. My partner reluctantly agreed to share the onus for our bankruptcy. Judge Meyers ruled that the onus for the fire was correctly placed on the security guard.

Accepted Answer

/ˈəʊnəs $ ˈoʊ-/ n. responsibility, duty; burden, impediment; blame  بیمارستان مسئولیت مرگ بیمار را متحمل شد.  شریک من با بی میلی سهم مسئولیت در ورشکستگی را پذیرفت.   قاضی «میرز» حکم کرد که مسئولیت آتش باید روی مامور امنیتی قرار داده شود.

Front	onus
Pronunciation	/ˈəʊnəs $ ˈoʊ-/
Meaning	وظیفه ، بار (مسئولیت) ، تقصیر ، گناهکاری
Synonym	n. responsibility, duty; burden, impediment; blame
Example1	The hospital bore the onus for the patient's death.
Example1-1	بیمارستان مسئولیت مرگ بیمار را متحمل شد.
Example2	My partner reluctantly agreed to share the onus for our bankruptcy.
Example2-2	شریک من با بی میلی سهم مسئولیت در ورشکستگی را پذیرفت.
Example3	Judge Meyers ruled that the onus for the fire was correctly placed on the security guard.
Example3-3	قاضی «میرز» حکم کرد که مسئولیت آتش باید روی مامور امنیتی قرار داده شود.

Onus مسئولیت را ˈəʊnəs ˈoʊ وظیفه بار تقصیر