Question

preoccupied از قبل مشغول (کاری) ، کاملا در فکر چیزی ، درگیر ، مشغول ، قبلا استعمال شده ، با حواس پرتی ، دلواپس Getting to school in time for the test preoccupied Judy's mind.  My boss is always preoccupied with ways of cutting down on the workers' lateness.  Charity cases preoccupied Mrs. Reynaldo's attention.

Accepted Answer

/priːˈɒkjəpaɪd, priːˈɒkjʊpaɪd $ -ˈɑːk-/  adj. busy, engaged; lost in thought, occupied with meditations; taken, previously occupied, previously acquired (property)    به موقع رسیدن به مدرسه برای امتحان، ذهن «جودی» را به خود مشغول کرد.   رئیس من همیشه ذهنش درگیر شیوه های کاهش تاخیر کارمندان است.   امور خیریه تمام توجه خانم «رینالدو» را به خود مشغول کرد.

Front	preoccupied
Pronunciation	/priːˈɒkjəpaɪd, priːˈɒkjʊpaɪd $ -ˈɑːk-/
Meaning	از قبل مشغول (کاری) ، کاملا در فکر چیزی ، درگیر ، مشغول ، قبلا استعمال شده ، با حواس پرتی ، دلواپس
Synonym	adj. busy, engaged; lost in thought, occupied with meditations; taken, previously occupied, previously acquired (property)
Example1	Getting to school in time for the test preoccupied Judy's mind.
Example1-1	به موقع رسیدن به مدرسه برای امتحان، ذهن «جودی» را به خود مشغول کرد.
Example2	My boss is always preoccupied with ways of cutting down on the workers' lateness.
Example2-2	رئیس من همیشه ذهنش درگیر شیوه های کاهش تاخیر کارمندان است.
Example3	Charity cases preoccupied Mrs. Reynaldo's attention.
Example3-3	امور خیریه تمام توجه خانم «رینالدو» را به خود مشغول کرد.

Preoccupied مشغول به درگیر Previously را خود کرد