Question

prohibit ممنوع کردن ، قدغن کردن ، ممانعت به عمل آوردن Elvin's manager prohibited him from appearing on television.  Many homeowners prohibit others from walking on their property. The law prohibits the use of guns to settle a conflict.

Accepted Answer

/prəˈhɪbət, prəˈhɪbɪt $ proʊ-/ v. outlaw, forbid by law; interdict, enjoin, ban; prevent, hinder   مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او بر تلویزیون شد.   بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.   قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.

Front	prohibit
Pronunciation	/prəˈhɪbət, prəˈhɪbɪt $ proʊ-/
Meaning	ممنوع کردن ، قدغن کردن ، ممانعت به عمل آوردن
Synonym	v. outlaw, forbid by law; interdict, enjoin, ban; prevent, hinder
Example1	Elvin's manager prohibited him from appearing on television.
Example1-1	مدیر « الوین » مانع از ظاهر شدن او بر تلویزیون شد.
Example2	Many homeowners prohibit others from walking on their property.
Example2-2	بسیاری از صاحب خانه ها از قدم زدن دیگران در ملکشان ممانعت می کنند.
Example3	The law prohibits the use of guns to settle a conflict.
Example3-3	قانون، استفاده از اسلحه برای فرونشاندن درگیری را منع می کند.

از Prohibit کردن ممانعت می Prəˈhɪbət Prəˈhɪbɪt Proʊ