Question

quench (آتش و غیره) خاموش کردن ، (تشنگی را) فرونشاندن ، سرکوب کردن ، اقناع کردن Foam will quench an oil fire.  Only Pepsi Cola will quench my thirst on such a hot day.  He reads and reads and reads to quench his thirst for knowledge.

Accepted Answer

/kwentʃ/ v. satisfy a need (esp. thirst); extinguish, put out; cool by immersing in a cold liquid; repress a desire (or urge, etc.); put an end to, destroy; relieve   کف، آتش سوزی ناشی از نفت را خاموش می کند.   تنها پپسی کولا عطش من را در چنین روز داغی فروکش خواهد کرد.   او مطالعه می کند، مطالعه می کند، مطالعه می کند، تا عطش خود را برای دانش فرو نشاند.

Front	quench
Pronunciation	/kwentʃ/
Meaning	(آتش و غیره) خاموش کردن ، (تشنگی را) فرونشاندن ، سرکوب کردن ، اقناع کردن
Synonym	v. satisfy a need (esp. thirst); extinguish, put out; cool by immersing in a cold liquid; repress a desire (or urge, etc.); put an end to, destroy; relieve
Example1	Foam will quench an oil fire.
Example1-1	کف، آتش سوزی ناشی از نفت را خاموش می کند.
Example2	Only Pepsi Cola will quench my thirst on such a hot day.
Example2-2	تنها پپسی کولا عطش من را در چنین روز داغی فروکش خواهد کرد.
Example3	He reads and reads and reads to quench his thirst for knowledge.
Example3-3	او مطالعه می کند، مطالعه می کند، مطالعه می کند، تا عطش خود را برای دانش فرو نشاند.

Quench می کردن را Reads مطالعه کند خاموش