Question

reform اصلاح کردن یا شدن ، ساماندهی ، اصلاح طلبی After the prison riot, the council decided to reform the correctional system. Brad reformed when he saw that breaking the law was hurting people other than himself. Only laws that force companies to reform will clear the dangerous vapors from our air.

Accepted Answer

/rɪˈfɔːm $ -ɔːrm/ n. correction, improvement, amendmentv. amend, fix, correct, improve, make positive changes    بعد از شورش در زندان، شورا تصمیم گرفت نظام تأدیب را اصلاح کند.   «براد» وقتی دید قانون شکنی غیر از خودش، دیگران را نیز آزار می دهد، اصلاح شد.   تنها قوانینی گازهای خطرناک را از هوای محیط ما پاک خواهند نمود که شرکت ها را مجبور به اصلاح می کنند.

Front	reform
Pronunciation	/rɪˈfɔːm $ -ɔːrm/
Meaning	اصلاح کردن یا شدن ، ساماندهی ، اصلاح طلبی
Synonym	n. correction, improvement, amendment v. amend, fix, correct, improve, make positive changes
Example1	After the prison riot, the council decided to reform the correctional system.
Example1-1	بعد از شورش در زندان، شورا تصمیم گرفت نظام تأدیب را اصلاح کند.
Example2	Brad reformed when he saw that breaking the law was hurting people other than himself.
Example2-2	«براد» وقتی دید قانون شکنی غیر از خودش، دیگران را نیز آزار می دهد، اصلاح شد.
Example3	Only laws that force companies to reform will clear the dangerous vapors from our air.
Example3-3	تنها قوانینی گازهای خطرناک را از هوای محیط ما پاک خواهند نمود که شرکت ها را مجبور به اصلاح می کنند.

اصلاح را Reform از می Rɪˈfɔːm ɔːrm کردن