Question

terse موجز ، مختصر و مفید ، کوتاه ، کم گو ، کم حرف Al's terse report endeared him to the company president. The terse statement by the bridegroom was "I do." Normally talkative, Will startled us with his terse replies.

Accepted Answer

/tɜːs $ tɜːrs/ adj. concise, succinct, curt, short  گزارش مختصر و مفید «آل» او را نزد رئیس شرکت عزیز ساخت.  جمله مختصر داماد این بود «باشد». «ویل» که معمولا آدم پرحرفی بود با پاسخ های کوتاه و مختصرش ما را مبهوت کرد.

Front	terse
Pronunciation	/tɜːs $ tɜːrs/
Meaning	موجز ، مختصر و مفید ، کوتاه ، کم گو ، کم حرف
Synonym	adj. concise, succinct, curt, short
Example1	Al's terse report endeared him to the company president.
Example1-1	گزارش مختصر و مفید «آل» او را نزد رئیس شرکت عزیز ساخت.
Example2	The terse statement by the bridegroom was "I do."
Example2-2	جمله مختصر داماد این بود «باشد».
Example3	Normally talkative, Will startled us with his terse replies.
Example3-3	«ویل» که معمولا آدم پرحرفی بود با پاسخ های کوتاه و مختصرش ما را مبهوت کرد.

Terse مختصر و مفید کوتاه کم را بود