Question

vigor توان ، نیرو ، بنیه ، تب و تاب ، (گیاه و جانور) قدرت رشد ، شدت Having a great deal of vigor, Jason was able to excel in all sports.  Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people.  Putting all her vigor into the argument, Patsy persuaded me to let her drive

Accepted Answer

/ˈvɪɡə $ -ər/ n. physical strength; ability to survive (as of plants and animals); energy, vitality    چون «جاسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزش ها برتری یابد.   «تام ثامب» با داشتن قدرت بدنی برتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد.   «پاتسی» با قراردادن تمام نیروش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.

Front	vigor
Pronunciation	/ˈvɪɡə $ -ər/
Meaning	توان ، نیرو ، بنیه ، تب و تاب ، (گیاه و جانور) قدرت رشد ، شدت
Synonym	n. physical strength; ability to survive (as of plants and animals); energy, vitality
Example1	Having a great deal of vigor, Jason was able to excel in all sports.
Example1-1	چون «جاسون» قدرت زیادی داشت توانست در تمامی ورزش ها برتری یابد.
Example2	Tom Thumb made up for size by having more vigor than most people.
Example2-2	«تام ثامب» با داشتن قدرت بدنی برتر نسبت به اکثر افراد، اندام کوچکش را جبران کرد.
Example3	Putting all her vigor into the argument, Patsy persuaded me to let her drive
Example3-3	«پاتسی» با قراردادن تمام نیروش در بحث، مرا متقاعد کرد که اجازه دهم رانندگی کند.

Vigor قدرت و در با ˈvɪɡə ər توان