Question

wary مواظب ، محتاط ، هشیار ، محتاطانه Marilyn's mother told her to be wary of strangers. After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him.  Living in a polluted city makes you wary of the air you breathe.

Accepted Answer

/ˈweəri $ ˈweri/ adj. cautious, suspicious  مادر «ماریلین» به او گفت مراقب غریبه ها باشد.  بعد از اینکه «ارلاندو» قربانی یک تقلب شد نسبت به هر کسی که به او پیشنهاد کمک میداد محتاط بود.  زندگی در یک شهر آلوده، شما را نسبت به هوایی که تنفس میکنید محتاط می سازد.

Front	wary
Pronunciation	/ˈweəri $ ˈweri/
Meaning	مواظب ، محتاط ، هشیار ، محتاطانه
Synonym	adj. cautious, suspicious
Example1	Marilyn's mother told her to be wary of strangers.
Example1-1	مادر «ماریلین» به او گفت مراقب غریبه ها باشد.
Example2	After Orlando had been the victim of a cheat, he was wary of those who said they wanted to help him.
Example2-2	بعد از اینکه «ارلاندو» قربانی یک تقلب شد نسبت به هر کسی که به او پیشنهاد کمک میداد محتاط بود.
Example3	Living in a polluted city makes you wary of the air you breathe.
Example3-3	زندگی در یک شهر آلوده، شما را نسبت به هوایی که تنفس میکنید محتاط می سازد.

Wary به محتاط او یک نسبت که ˈweəri