Question

appoint برگزیدن ، منصوب کردن یا شدن ، تعیین کردن ؛ معین کردن ، (حقوق) تکلیف (ملک و غیره را) معلوم کردن ، (معمولا بصورت well-appointed ) مزین The library was appointed as the best place for the urgent meeting.  Though Mr. Thompson was appointed to a high position, he did not neglect his old friends.  The occupant of the well-appointed guest room considered himself quite fortunate.

Accepted Answer

/əˈpɔɪnt/  v. nominate; designate    کتابخانه به عنوان بهترین مکان برای جلسه ی اضطراری تعیین شد.   با اینکه آقای «تامپسون» برای موقعیت مهمی منصوب شد، اما دوستان قدیمی اش را نادیده نگرفت.   ساکن مهمانخانه مجهز، خودش را کاملاً خوشبخت قلمداد می کرد.

Front	appoint
Pronunciation	/əˈpɔɪnt/
Meaning	برگزیدن ، منصوب کردن یا شدن ، تعیین کردن ؛ معین کردن ، (حقوق) تکلیف (ملک و غیره را) معلوم کردن ، (معمولا بصورت well-appointed ) مزین
Synonym	v. nominate; designate
Example1	The library was appointed as the best place for the urgent meeting.
Example1-1	کتابخانه به عنوان بهترین مکان برای جلسه ی اضطراری تعیین شد.
Example2	Though Mr. Thompson was appointed to a high position, he did not neglect his old friends.
Example2-2	با اینکه آقای «تامپسون» برای موقعیت مهمی منصوب شد، اما دوستان قدیمی اش را نادیده نگرفت.
Example3	The occupant of the well-appointed guest room considered himself quite fortunate.
Example3-3	ساکن مهمانخانه مجهز، خودش را کاملاً خوشبخت قلمداد می کرد.

کردن منصوب تعیین Well Appointed Appointed برای را Appoint