Question

whirl (با سرعت) چرخیدن ، چرخاندن ، دور زدن ، (با سرعت) حرکت آمدن ، گیج رفتن ، سرگیجه ، گردباد ، شور [توضیح:این لغت در لیست لغات 504 بصورت whirling آمده است.] The space vessel was whirling around before it landed on earth. As they tried to lift the bulky piano, the movers went whirling across the living room.  Because Angelo drank too much, he commenced to feel that everything was whirling around the bar.

Accepted Answer

/wɜːl $ wɜːrl/ v. spin; rotate, turn; make dizzy; become dizzy; move or travel rapidly n. spin, twirl, rotation; short walk or drive, spin; turmoil; bustle, confusion; try, attempt (Informal)    سفینه ی فضایی قبل از اینکه روی زمین فرود آید، به هر سو چرخید.   موقعی که عاملان اسباب کشی تلاش کردند پیانوی بزرگ را بلند کنند، از این طرف به آن طرف اطاق نشیمن به چرخش درآمدند.   چون «آنجلو» شراب زیادی نوشیده بود، بتدریج احساس کرد که همه چیز در میخانه دور سرش می چرخد.

Front	whirl
Pronunciation	/wɜːl $ wɜːrl/
Meaning	(با سرعت) چرخیدن ، چرخاندن ، دور زدن ، (با سرعت) حرکت آمدن ، گیج رفتن ، سرگیجه ، گردباد ، شور [توضیح:این لغت در لیست لغات 504 بصورت whirling آمده است.]
Synonym	v. spin; rotate, turn; make dizzy; become dizzy; move or travel rapidly n. spin, twirl, rotation; short walk or drive, spin; turmoil; bustle, confusion; try, attempt (Informal)
Example1	The space vessel was whirling around before it landed on earth.
Example1-1	سفینه ی فضایی قبل از اینکه روی زمین فرود آید، به هر سو چرخید.
Example2	As they tried to lift the bulky piano, the movers went whirling across the living room.
Example2-2	موقعی که عاملان اسباب کشی تلاش کردند پیانوی بزرگ را بلند کنند، از این طرف به آن طرف اطاق نشیمن به چرخش درآمدند.
Example3	Because Angelo drank too much, he commenced to feel that everything was whirling around the bar.
Example3-3	چون «آنجلو» شراب زیادی نوشیده بود، بتدریج احساس کرد که همه چیز در میخانه دور سرش می چرخد.

Whirling به با سرعت دور در Dizzy از