Question

wretched بدبخت ، فلک زده ، بیچاره ، فلاکت بار ، بسیار بد ، (آدم) منفور و پست I feel wretched after a night when I've scarcely slept.  There was unanimous agreement that we had seen a wretched movie.  Toby had wretched luck at the gambling tables.

Accepted Answer

/ˈretʃəd, ˈretʃɪd/ adj. sorry, poor, pitiable; miserable; contemptible; base, vile    بعد از اینکه یک شب به سختی توانستم بخوابم، احساس بسیار بدی داشتم.   همگی موافق بودیم که فیلم بسیار بدی تماشا کرده ایم.   «توبی» در سر میز قمار بد شانس بود.

Front	wretched
Pronunciation	/ˈretʃəd, ˈretʃɪd/
Meaning	بدبخت ، فلک زده ، بیچاره ، فلاکت بار ، بسیار بد ، (آدم) منفور و پست
Synonym	adj. sorry, poor, pitiable; miserable; contemptible; base, vile
Example1	I feel wretched after a night when I've scarcely slept.
Example1-1	بعد از اینکه یک شب به سختی توانستم بخوابم، احساس بسیار بدی داشتم.
Example2	There was unanimous agreement that we had seen a wretched movie.
Example2-2	همگی موافق بودیم که فیلم بسیار بدی تماشا کرده ایم.
Example3	Toby had wretched luck at the gambling tables.
Example3-3	«توبی» در سر میز قمار بد شانس بود.

Wretched بسیار بد بدی ˈretʃəd ˈretʃɪd بدبخت فلک