Front | manipulate |
---|---|
Meaning | (با دست) بکار بردن ، بکار زدن ، با مهارت اداره کردن ، دغل کاری کردن ، سر کسی را شیره مالیدن ، (با نامردی و نارو زدن )اداره کردن ، (با شایعه پراکنی و غیره) قیمت ها را تحت تاثیر قرار دادن ، (به منظور گول زنی ، تقلب و غیره) دستکاری کردن ، مخدوش کردن |
Synonym | v. handle or operate with the hands; influence, manage, control; adapt or change to suit one's purpose |
Example1 | the retarded child found it difficult to manipulate a pencil |
Example1-1 | براى كودك عقب افتاده به كار بردن مداد دشوار بود. |
Example2 | he was an expert both in manipulating the dialectic processes and in applying them to theology |
Example2-2 | او در پردازش فرآيندهاى ديالكتيكى و همچنين در به كار زدن آنها در الهيات استاد بود. |
Example3 | she knew how to manipulate her husband's weaknesses |
Example3-3 | آن زن مىدانست چگونه از نقاط ضعف شوهرش استفاده كند. |
Example4 | 1)groups who manipulate prices 2)he has manipulated the accounts |
Example4-4 | 1)گروههايى كه با دغلكارى قيمتها را تعيين مىكنند 2)او در حسابها دست برده است. |
Tags: l18
Learn with these flashcards. Click next, previous, or up to navigate to more flashcards for this subject.
Next card: Reckless بی دقت ملاحظه پروا باک adj rash
Previous card: Nimble زیرک تیزهوش فرز چابک adj agile graceful
Up to card list: .:Arti:. 504 En2Fa V1