Question

collide به هم خوردن ، تصادم کردن ، (با هم) تصادف کردن ، (از نظر شخصیت،اندیشه و غیره) با همم تضاد داشتن When the two autos collided, the people in the fragile smaller car perished.  Committees are exploring ways of keeping cars from colliding.  In my estimate the two bicycles collided at five o'clock.

Accepted Answer

/kəˈlaɪd/ v. crash, bang into each other, meet head on    وقتی آن دو اتومبیل بهم خوردند، سرنشینان اتومبیل ظریف و کوچکتر جان باختند.   گروه هایی در حال بررسی شیوه های جلوگیری از تصادف خودروها هستند.   با ارزیابی من آن دو دوچرخه ساعت پنج با هم تصادف کردند.

Front	collide
Pronunciation	/kəˈlaɪd/
Meaning	به هم خوردن ، تصادم کردن ، (با هم) تصادف کردن ، (از نظر شخصیت،اندیشه و غیره) با همم تضاد داشتن
Synonym	v. crash, bang into each other, meet head on
Example1	When the two autos collided, the people in the fragile smaller car perished.
Example1-1	وقتی آن دو اتومبیل بهم خوردند، سرنشینان اتومبیل ظریف و کوچکتر جان باختند.
Example2	Committees are exploring ways of keeping cars from colliding.
Example2-2	گروه هایی در حال بررسی شیوه های جلوگیری از تصادف خودروها هستند.
Example3	In my estimate the two bicycles collided at five o'clock.
Example3-3	با ارزیابی من آن دو دوچرخه ساعت پنج با هم تصادف کردند.

تصادف با هم کردن و آن دو اتومبیل