Question

approach نزدیک کردن یا شدن ، نزدیکی ، مراجعه کردن ، پیشنهاد(منظوردار به جنس مخالف) ، شبیه بودن ، شروع به اقدام کردن ، دسترسی ، روش ، شیوه The lawyers in the Simpson trial were often asked to approach the bench. Her beau kissed Sylvia when he approached her.  Ben approached the burden of getting a job with a new spirit.

Accepted Answer

/əˈprəʊtʃ $ əˈproʊtʃ/ v. appeal to -, turn to -; come near to n. access; incoming, drawing near; approximation; path or course leading to a specific locatio   بارها از وکلای محاکمه «سیمپسون» تقاضا شد به جایگاه نزدیک شوند. معشوقه «سیلویا» وقتی نزدیک شد او را بوسید.   « بن» با روحیه جدیدی بار یافتن شغل را پذیرفت.

Front	approach
Pronunciation	/əˈprəʊtʃ $ əˈproʊtʃ/
Meaning	نزدیک کردن یا شدن ، نزدیکی ، مراجعه کردن ، پیشنهاد(منظوردار به جنس مخالف) ، شبیه بودن ، شروع به اقدام کردن ، دسترسی ، روش ، شیوه
Synonym	v. appeal to -, turn to -; come near to n. access; incoming, drawing near; approximation; path or course leading to a specific locatio
Example1	The lawyers in the Simpson trial were often asked to approach the bench.
Example1-1	بارها از وکلای محاکمه «سیمپسون» تقاضا شد به جایگاه نزدیک شوند.
Example2	Her beau kissed Sylvia when he approached her.
Example2-2	معشوقه «سیلویا» وقتی نزدیک شد او را بوسید.
Example3	Ben approached the burden of getting a job with a new spirit.
Example3-3	« بن» با روحیه جدیدی بار یافتن شغل را پذیرفت.

نزدیک کردن به Approach شد Approached را əˈprəʊtʃ