Question

attract جذب کردن ، به خود کشیدن ، گرایش داشتن ، مجذوب کردن The magnet attracted the iron particles.  Adventure was the thrill that attracted the famous mountain climber to the jagged peak. A glimpse into the brightly colored room attracted the children's attention.

Accepted Answer

/əˈtrækt/ v. pull toward, draw inward   آهنربا ذرات آهن را جذب کرد.  ماجراجویی هیجانی بود که کوهنورد مشهور را به قله ی ناهموار کشانید.  نگاهی به داخل اتاق رنگارگ توجه بچه ها را جلب کرد.

Front	attract
Pronunciation	/əˈtrækt/
Meaning	جذب کردن ، به خود کشیدن ، گرایش داشتن ، مجذوب کردن
Synonym	v. pull toward, draw inward
Example1	The magnet attracted the iron particles.
Example1-1	آهنربا ذرات آهن را جذب کرد.
Example2	Adventure was the thrill that attracted the famous mountain climber to the jagged peak.
Example2-2	ماجراجویی هیجانی بود که کوهنورد مشهور را به قله ی ناهموار کشانید.
Example3	A glimpse into the brightly colored room attracted the children's attention.
Example3-3	نگاهی به داخل اتاق رنگارگ توجه بچه ها را جلب کرد.

به Attracted را جذب کردن کرد Attract əˈtrækt