Question

bewildered گیج ، متحیر ، حیران ، شگفت زده The lawyer was bewildered by his client's lack of interest in the case.  His partner's weird actions left Jack bewildered.  Bewildered by the sudden hazy weather, he decided not to go to the beach.

Accepted Answer

/bɪˈwɪldəd $ -ərd adj. confused, perplexed, stupefied    وکیل از بی توجهی موکلش به پرونده متحیر بود.   اعمال عجیب شریک «جک» او را متحیر کرده بود.   او که از مه آلود شدن ناگهانی هوا شگفت زده بود، تصمیم گرفت به ساحل نرود.

Front	bewildered
Pronunciation	/bɪˈwɪldəd $ -ərd
Meaning	گیج ، متحیر ، حیران ، شگفت زده
Synonym	adj. confused, perplexed, stupefied
Example1	The lawyer was bewildered by his client's lack of interest in the case.
Example1-1	وکیل از بی توجهی موکلش به پرونده متحیر بود.
Example2	His partner's weird actions left Jack bewildered.
Example2-2	اعمال عجیب شریک «جک» او را متحیر کرده بود.
Example3	Bewildered by the sudden hazy weather, he decided not to go to the beach.
Example3-3	او که از مه آلود شدن ناگهانی هوا شگفت زده بود، تصمیم گرفت به ساحل نرود.

Bewildered متحیر شگفت زده از به بود او