Front | capsule |
---|---|
Pronunciation | /ˈkæpsjuːl $ -səl/ |
Meaning | جعبه یا روکش کوچک ، کپسول ، کابین برون پرتابی* ، اتاقک فضاپیما** ، چکیده ، خلاصه کردن *(کابین خلبان که هنگام نیاز از هواپیما جدا شده و با چتر فرود می آید) **(اتاقکی که سرنشینان و ابزار هدایت و غیره در آن قرار دارند و از هواپیما جدا میشود) |
Synonym | n. pill containing medicine; small case; compartment in a rocket v. put in a casing; condense into compact form |
Example1 | The small capsule contained notes the spy had written after the meeting. |
Example1-1 | جعبه ی کوچک حاوی یادداشت هایی بود که جاسوس پس از جلسه نوشته بود. |
Example2 | A new, untested medicine was detected in the capsule by the police scientists. |
Example2-2 | داروی جدید آزمایش نشده ای توسط دانشمندان پلیس در جعبه کشف شد. |
Example3 | He explored the space capsule for special equipment. |
Example3-3 | او جعبه ی فضایی را جهت تجهیزات خاص مورد بررسی قرار داد. |
Tags: l07
Learn with these flashcards. Click next, previous, or up to navigate to more flashcards for this subject.
Next card: کردن preserve حفظ نگهداری کنسرو می در prɪˈzɜːv
Previous card: Massive ی حجیم را بلند کردن ˈmæsɪv سترگ
Up to card list: لغات ۵۰۴ به همراه معنی فارسی