Question

massive سترگ ، عظیم ، بسیار زیاد ، گسترده و شدید The boss asked some employees to lift the massive box.  From lifting weights, Willie had developed massive arm muscles.  The main building on the campus was so massive that the new students had trouble finding their way around at first.

Accepted Answer

/ˈmæsɪv/ adj. enormous, colossal, immense, heavy, solid    رئیس از چند کارمند خواست جعبه ی حجیم را بلند کنند.   «ویلی» با بلند کردن وزنه، ماهیچه های بازویش را حجیم ساخته بود.   ساختمان اصلی محوطه ی دانشگاه آنقدر بزرگ بود که در ابتدا دانشجویان جدید برای پیدا کردن راهشان مشکل داشتند.

Front	massive
Pronunciation	/ˈmæsɪv/
Meaning	سترگ ، عظیم ، بسیار زیاد ، گسترده و شدید
Synonym	adj. enormous, colossal, immense, heavy, solid
Example1	The boss asked some employees to lift the massive box.
Example1-1	رئیس از چند کارمند خواست جعبه ی حجیم را بلند کنند.
Example2	From lifting weights, Willie had developed massive arm muscles.
Example2-2	«ویلی» با بلند کردن وزنه، ماهیچه های بازویش را حجیم ساخته بود.
Example3	The main building on the campus was so massive that the new students had trouble finding their way around at first.
Example3-3	ساختمان اصلی محوطه ی دانشگاه آنقدر بزرگ بود که در ابتدا دانشجویان جدید برای پیدا کردن راهشان مشکل داشتند.

Massive ی حجیم را بلند کردن ˈmæsɪv سترگ