Question

collapse فرو ریختن ،فرو پاشیدن ، در هم شکسته شدن ، غش کردن ،(ارزش یا نیرو) سقوط کردن ؛ افت کردن ، جمع شدن ، تا شدن یا کردن ، فروپاشی A heavy flood caused the bridge to collapse.  His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.  Collapse the trays and store them in the closet.

Accepted Answer

/kəˈlæps/ v. fall in, suddenly fall apart; fail; suddenly lose consciousness; cause to collapse n. breakdown, crash; falling in; compression, hiding of subdirectories or libraries which are secondary to the heading of the current library (Computers)    سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.   مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.   سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.

Front	collapse
Pronunciation	/kəˈlæps/
Meaning	فرو ریختن ،فرو پاشیدن ، در هم شکسته شدن ، غش کردن ،(ارزش یا نیرو) سقوط کردن ؛ افت کردن ، جمع شدن ، تا شدن یا کردن ، فروپاشی
Synonym	v. fall in, suddenly fall apart; fail; suddenly lose consciousness; cause to collapse n. breakdown, crash; falling in; compression, hiding of subdirectories or libraries which are secondary to the heading of the current library (Computers)
Example1	A heavy flood caused the bridge to collapse.
Example1-1	سیلابی سهمگین باعث شد پل فرو ریزد.
Example2	His failure in chemistry meant the collapse of Bob's summer plans.
Example2-2	مردود شدن «باب» در امتحان شیمی، به معنای به هم ریختن برنامه های تابستانی او بود.
Example3	Collapse the trays and store them in the closet.
Example3-3	سینی ها را جمع کن، و آن ها را در کمد نگه دار.

شدن کردن Collapse در فرو ریختن هم یا