Question

defect نقص ، عیب ، (حزبی را برای پیوستن یه حزب مخالف)ترک کردن ، (به دلایل سیاسی) فرار کردن ، پناهنده سیاسی شدن My Chevrolet was sent back to the factory because of a steering defect. His theory of the formation of our world was tilled with defects. The villain was caught because his plan had many defects.

Accepted Answer

/dɪˈfekt, ˈdiːfekt/ n. imperfection; deficiency v. desert, abandon, change sides   شورولت من به خاطر نقص فرمان، به کارخانه برگردانده شد.   نظریه ی او درباره شکل گیری دنیای ما مملو از نقیصه بود.   خلافکار دستگیر شد چون نقشه اش عیوب زیادی داشت.

Front	defect
Pronunciation	/dɪˈfekt, ˈdiːfekt/
Meaning	نقص ، عیب ، (حزبی را برای پیوستن یه حزب مخالف)ترک کردن ، (به دلایل سیاسی) فرار کردن ، پناهنده سیاسی شدن
Synonym	n. imperfection; deficiency v. desert, abandon, change sides
Example1	My Chevrolet was sent back to the factory because of a steering defect.
Example1-1	شورولت من به خاطر نقص فرمان، به کارخانه برگردانده شد.
Example2	His theory of the formation of our world was tilled with defects.
Example2-2	نظریه ی او درباره شکل گیری دنیای ما مملو از نقیصه بود.
Example3	The villain was caught because his plan had many defects.
Example3-3	خلافکار دستگیر شد چون نقشه اش عیوب زیادی داشت.

نقص کردن به Defects Dɪˈfekt ˈdiːfekt عیب حزبی