Question

discard دور انداختن ، کنارگذاشتن ، مطرود ، طرد Anna casually discarded one boyfriend after another.  Confident that he held a winning hand, Slim refused to discard anything.  Asked why he had discarded his family traditions, Mr. Menzel remained mute.

Accepted Answer

/dɪsˈkɑːd $ -ɑːrd/ v. throw away, get rid of n. something which is discarded, garbage, refuse, scrap    «آنا» با بی توجهی دوست پسرهایش را یکی پس از دیگری کنار گذاشت.   «سلیم» که مطمئن بود برگ برنده را دارد نپذیرفت که چیزی را کنار بگذارد.   وقتی از آقای «مِنزِل» پرسیده شد چرا سنت های خانوادگی اش را کنار گذاشته است، ساکت ماند.

Front	discard
Pronunciation	/dɪsˈkɑːd $ -ɑːrd/
Meaning	دور انداختن ، کنارگذاشتن ، مطرود ، طرد
Synonym	v. throw away, get rid of n. something which is discarded, garbage, refuse, scrap
Example1	Anna casually discarded one boyfriend after another.
Example1-1	«آنا» با بی توجهی دوست پسرهایش را یکی پس از دیگری کنار گذاشت.
Example2	Confident that he held a winning hand, Slim refused to discard anything.
Example2-2	«سلیم» که مطمئن بود برگ برنده را دارد نپذیرفت که چیزی را کنار بگذارد.
Example3	Asked why he had discarded his family traditions, Mr. Menzel remained mute.
Example3-3	وقتی از آقای «مِنزِل» پرسیده شد چرا سنت های خانوادگی اش را کنار گذاشته است، ساکت ماند.

را کنار Discard Discarded از که Dɪsˈkɑːd ɑːrd