Question

endure (درد یا خستگی و غیره) تحمل کردن ؛ تاب آوردن ، (با شرایط نامساعد) ساختن ، پایداری کردن ، استقامت کردن ، جاودان بودن How can you endure such disrespect?  The valiant officer endured much pain.  Dr. Hardy was confident he could endure the hardships of space travel.

Accepted Answer

/ɪnˈdjʊə $ ɪnˈdʊr/ v. suffer without complaint, tolerate; continue on in spite of difficulty    چطور می توانی چنین بی حرمتی را تحمل کنی؟   افسر پلیس درد زیادی را تحمل کرد.   دکتر«هاردی» مطمئن بود که می تواند سختی های سفر فضایی را تحمل کند.

Front	endure
Pronunciation	/ɪnˈdjʊə $ ɪnˈdʊr/
Meaning	(درد یا خستگی و غیره) تحمل کردن ؛ تاب آوردن ، (با شرایط نامساعد) ساختن ، پایداری کردن ، استقامت کردن ، جاودان بودن
Synonym	v. suffer without complaint, tolerate; continue on in spite of difficulty
Example1	How can you endure such disrespect?
Example1-1	چطور می توانی چنین بی حرمتی را تحمل کنی؟
Example2	The valiant officer endured much pain.
Example2-2	افسر پلیس درد زیادی را تحمل کرد.
Example3	Dr. Hardy was confident he could endure the hardships of space travel.
Example3-3	دکتر«هاردی» مطمئن بود که می تواند سختی های سفر فضایی را تحمل کند.

تحمل Endure کردن را می ɪnˈdjʊə ɪnˈdʊr درد