Question

insist اصرار کردن ، پافشاری کردن ، (شدیدا) خواستار شدن ، (مصرانه) ادعا کردن Mother insists that we do our homework before we start sending e-mails. She insisted that Sal was not jealous of his twin brother.  The doctor insisted that Marian get plenty of rest after the operation.

Accepted Answer

/ɪnˈsɪst/ v. persist, persevere; firmly emphasize, assert; demand emphatically, firmly request, require    مادر اصرار دارد قبل از شروع به ارسال ایمیل ها، تکالیفمان را انجام دهیم.   او اصرارداشت که «سَل» نسبت به برادر دوقلویش حسادت نمی ورزد.   پزشک اصرار داشت که «ماریان» بعد از عمل جراحی خیلی زیاد استراحت کند.

Front	insist
Pronunciation	/ɪnˈsɪst/
Meaning	اصرار کردن ، پافشاری کردن ، (شدیدا) خواستار شدن ، (مصرانه) ادعا کردن
Synonym	v. persist, persevere; firmly emphasize, assert; demand emphatically, firmly request, require
Example1	Mother insists that we do our homework before we start sending e-mails.
Example1-1	مادر اصرار دارد قبل از شروع به ارسال ایمیل ها، تکالیفمان را انجام دهیم.
Example2	She insisted that Sal was not jealous of his twin brother.
Example2-2	او اصرارداشت که «سَل» نسبت به برادر دوقلویش حسادت نمی ورزد.
Example3	The doctor insisted that Marian get plenty of rest after the operation.
Example3-3	پزشک اصرار داشت که «ماریان» بعد از عمل جراحی خیلی زیاد استراحت کند.

اصرار کردن Firmly از به Insisted که Insist