Question

maintain حفظ کردن ، نگهداری کردن ،  نگهداری از ، خرجی دادن به ، نیک داری کردن ، معتقد بودن Angelo maintained his hold on the jagged rock though his fingers were becoming numb.  The judge maintained his opinion that the verdict was fair.  The pauper was unable to maintain his family without the help of charity.

Accepted Answer

/meɪnˈteɪn, mən-/  v. keep in existence, sustain; keep in good condition, preserve; support, provide for; affirm, declare, assert    با اینکه انگشتان «آنجلو» بی حس شده بودند، صخره ی ناهموار را محکم نگه داشت.   قاضی بر این باور بود که رای عادلانه است.   فرد بیچاره قادر نبود خانواده اش را بدون کمک خیریه حمایت کند.

Front	maintain
Pronunciation	/meɪnˈteɪn, mən-/
Meaning	حفظ کردن ، نگهداری کردن ، نگهداری از ، خرجی دادن به ، نیک داری کردن ، معتقد بودن
Synonym	v. keep in existence, sustain; keep in good condition, preserve; support, provide for; affirm, declare, assert
Example1	Angelo maintained his hold on the jagged rock though his fingers were becoming numb.
Example1-1	با اینکه انگشتان «آنجلو» بی حس شده بودند، صخره ی ناهموار را محکم نگه داشت.
Example2	The judge maintained his opinion that the verdict was fair.
Example2-2	قاضی بر این باور بود که رای عادلانه است.
Example3	The pauper was unable to maintain his family without the help of charity.
Example3-3	فرد بیچاره قادر نبود خانواده اش را بدون کمک خیریه حمایت کند.

کردن Maintain Maintained را Meɪnˈteɪn Mən / حفظ نگهداری