Question

masculine (دستور زبان) مذکر ، مردانه ، پسرانه ، جوانمرد ، دلیر ، (زن) مرد مانند ، زمخت The boy became more masculine as he got older.  It is undeniable that his beard makes him look masculine.  The girls liked Jerry because of his masculine ways.

Accepted Answer

/ˈmæskjələn, ˈmæskjʊlən/ n. (Grammar) masculine gender, masculine form (he, his, himself, etc.)adj. male; manly, manlike, of or characteristic of men; strong, virile; (about objects or words) having the designation of masculine    هرچه آن پسر بزرگتر می شد، مردانگی اش بیشتر می شد.   مسلم است که ریشهایش او را مثل مردها جلوه می دهد.   دخترها « جری » را به خاطر رفتارهای مردانه اش دوست داشتند.

Front	masculine
Pronunciation	/ˈmæskjələn, ˈmæskjʊlən/
Meaning	(دستور زبان) مذکر ، مردانه ، پسرانه ، جوانمرد ، دلیر ، (زن) مرد مانند ، زمخت
Synonym	n. (Grammar) masculine gender, masculine form (he, his, himself, etc.) adj. male; manly, manlike, of or characteristic of men; strong, virile; (about objects or words) having the designation of masculine
Example1	The boy became more masculine as he got older.
Example1-1	هرچه آن پسر بزرگتر می شد، مردانگی اش بیشتر می شد.
Example2	It is undeniable that his beard makes him look masculine.
Example2-2	مسلم است که ریشهایش او را مثل مردها جلوه می دهد.
Example3	The girls liked Jerry because of his masculine ways.
Example3-3	دخترها « جری » را به خاطر رفتارهای مردانه اش دوست داشتند.

Masculine می مردانه اش را ˈmæskjələn ˈmæskjʊlən دستور