Question

menace تهدید ، تهدید کننده ، تهدید کردن ، آدم مزاحم و موی دماغ ، مایه دردسر ، تخس Irv's lack of respect made him a menace to his parents.  The torrents of rain were a menace to the farmer's crops.  Sergeant Foy's raw language was an obvious menace to the reputation of the entire police department.

Accepted Answer

/ˈmenəs, ˈmenɪs/ n. threat; danger; bother v. threaten, endanger    بی احترامی « ایرو » برای والدینش تهدیدی بود.   سیل باران برای محصولات کشاورز یک تهدید بود.   زبان خشونت آمیز گروهبان« فوی» تهدیدی آشکار برای اعتبار تمام اداره ی پلیس بود.

Front	menace
Pronunciation	/ˈmenəs, ˈmenɪs/
Meaning	تهدید ، تهدید کننده ، تهدید کردن ، آدم مزاحم و موی دماغ ، مایه دردسر ، تخس
Synonym	n. threat; danger; bother v. threaten, endanger
Example1	Irv's lack of respect made him a menace to his parents.
Example1-1	بی احترامی « ایرو » برای والدینش تهدیدی بود.
Example2	The torrents of rain were a menace to the farmer's crops.
Example2-2	سیل باران برای محصولات کشاورز یک تهدید بود.
Example3	Sergeant Foy's raw language was an obvious menace to the reputation of the entire police department.
Example3-3	زبان خشونت آمیز گروهبان« فوی» تهدیدی آشکار برای اعتبار تمام اداره ی پلیس بود.

Menace تهدید برای بود تهدیدی ˈmenəs ˈmenɪs کننده