Question

parsimonious خسیس ، بخیل The millionaire resented being called parsimonious. Parsimonious all his life, Miller left all his wealth to the Red Cross. "I prefer 'thrifty' to 'parsimonious,"' my uncle said.

Accepted Answer

/ˌpɑːsəˈməʊniəs◂, ˌpɑːsɪˈməʊniəs◂ $ ˌpɑːrsəˈmoʊ-/ adj. stingy, miserly; frugal, economical  میلیونر از اینکه خسیس نامیده می شد تنفر داشت.  «میلر» که تمام عمرش خسیس بود، تمام ثروتش را برای صلیب سرخ به ارث گذاشت.  عمویم گفت «من واژه ی صرفه جو را به واژه ی خسیس ترجیح می دهم».

Front	parsimonious
Pronunciation	/ˌpɑːsəˈməʊniəs◂, ˌpɑːsɪˈməʊniəs◂ $ ˌpɑːrsəˈmoʊ-/
Meaning	خسیس ، بخیل
Synonym	adj. stingy, miserly; frugal, economical
Example1	The millionaire resented being called parsimonious.
Example1-1	میلیونر از اینکه خسیس نامیده می شد تنفر داشت.
Example2	Parsimonious all his life, Miller left all his wealth to the Red Cross.
Example2-2	«میلر» که تمام عمرش خسیس بود، تمام ثروتش را برای صلیب سرخ به ارث گذاشت.
Example3	"I prefer 'thrifty' to 'parsimonious,"' my uncle said.
Example3-3	عمویم گفت «من واژه ی صرفه جو را به واژه ی خسیس ترجیح می دهم».

خسیس Parsimonious می تمام را به واژه ی