Question

pursue تعقیب کردن ، دنبال کردن ، پیگیری کردن ، پاپِی شدن We pursued the bicycle thief until he vanished from our vision.  Ernie rowed up the river, pursuing it to its source.  The senior wanted to pursue urban affairs as his life's work.

Accepted Answer

/pəˈsjuː $ pərˈsuː/  v. chase after, follow; aspire to, strive for; continue, carry on; persist in, work at   دزد دوچرخه را تا جایی تعقیب کردیم که از دید ما ناپدید شد.   «ارنی» در رودخانه پارو زد و آن را تا سرچشمه دنبال کرد.   دانشجوی سال آخر تصمیم داشت شغل امور شهری را بعنوان کار دائمی دنبال کند.

Front	pursue
Pronunciation	/pəˈsjuː $ pərˈsuː/
Meaning	تعقیب کردن ، دنبال کردن ، پیگیری کردن ، پاپِی شدن
Synonym	v. chase after, follow; aspire to, strive for; continue, carry on; persist in, work at
Example1	We pursued the bicycle thief until he vanished from our vision.
Example1-1	دزد دوچرخه را تا جایی تعقیب کردیم که از دید ما ناپدید شد.
Example2	Ernie rowed up the river, pursuing it to its source.
Example2-2	«ارنی» در رودخانه پارو زد و آن را تا سرچشمه دنبال کرد.
Example3	The senior wanted to pursue urban affairs as his life's work.
Example3-3	دانشجوی سال آخر تصمیم داشت شغل امور شهری را بعنوان کار دائمی دنبال کند.

کردن دنبال را Pursue تعقیب تا Pəˈsjuː Pərˈsuː/