Question

uneasy ناراحت ، معذب ، نگران ، دلواپس ، مضطرب ، ناامن ، ناآرام Mrs. Spinner was uneasy about letting her son play in the vicinity of the railroad tracks.  The treasurer was uneasy about the company's budget. Arnold felt uneasy about the meeting even though he tried to act in a casual manner.

Accepted Answer

/ʌnˈiːzi/ adj. uncomfortable, not feeling at ease, causing to not feel at ease    خانم «اسپینر» دلواپس بود از اینکه اجازه دهد پسرش در کنار خطوط راه آهن بازی کند.   خزانه دار نگران بودجه ی شرکت بود.   گرچه «آرنولد» سعی می کرد عادی برخورد کند، اما درباره ی جلسه احساس نگرانی می کرد.

Front	uneasy
Pronunciation	/ʌnˈiːzi/
Meaning	ناراحت ، معذب ، نگران ، دلواپس ، مضطرب ، ناامن ، ناآرام
Synonym	adj. uncomfortable, not feeling at ease, causing to not feel at ease
Example1	Mrs. Spinner was uneasy about letting her son play in the vicinity of the railroad tracks.
Example1-1	خانم «اسپینر» دلواپس بود از اینکه اجازه دهد پسرش در کنار خطوط راه آهن بازی کند.
Example2	The treasurer was uneasy about the company's budget.
Example2-2	خزانه دار نگران بودجه ی شرکت بود.
Example3	Arnold felt uneasy about the meeting even though he tried to act in a casual manner.
Example3-3	گرچه «آرنولد» سعی می کرد عادی برخورد کند، اما درباره ی جلسه احساس نگرانی می کرد.

Uneasy نگران دلواپس ی می ʌnˈiːzi ناراحت معذب