Question

visible مرئی ، قابل رؤیت ، دیدنی ، چشمگیر ، آشکار ، مشهود The ship was barely visible through the dense fog. Before the stars are visible, the sky has to become quite dark.  You need a powerful lens to make some germs visible.

Accepted Answer

/ˈvɪzəbəl, ˈvɪzɪbəl/ adj. can be clearly seen; in view, observable; obvious, apparent   کشتی درمیان مه غلیظ به سختی پیدا بود.   قبل از این که ستاره ها قابل رؤیت شوند، آسمان باید کاملاً تاریک شود.   به یک عدسی قوی نیاز داری تا بعضی از میکروب ها را رؤیت کنی.

Front	visible
Pronunciation	/ˈvɪzəbəl, ˈvɪzɪbəl/
Meaning	مرئی ، قابل رؤیت ، دیدنی ، چشمگیر ، آشکار ، مشهود
Synonym	adj. can be clearly seen; in view, observable; obvious, apparent
Example1	The ship was barely visible through the dense fog.
Example1-1	کشتی درمیان مه غلیظ به سختی پیدا بود.
Example2	Before the stars are visible, the sky has to become quite dark.
Example2-2	قبل از این که ستاره ها قابل رؤیت شوند، آسمان باید کاملاً تاریک شود.
Example3	You need a powerful lens to make some germs visible.
Example3-3	به یک عدسی قوی نیاز داری تا بعضی از میکروب ها را رؤیت کنی.

رؤیت Visible قابل به از ها ˈvɪzəbəl ˈvɪzɪbəl