Question

absorb جذب کردن ، به خود مکیدن ، مجذوب کردن ،  فرا گرفتن ، مغروق کردن The sponge absorbed the beer which had leaked from the keg.  Our bodies must absorb those things which will nourish them.  I became absorbed in what the teacher was saying and did not hear the bell ring.

Accepted Answer

/əbˈsɔːb, əbˈzɔːb $ -ɔːrb/ v. suck up; take up, take in   اسفنج، آبجویی را که از بشکه چکیده بود به خود جذب کرد.   بدن ما باید چیزهایی را جذب کند که مغذی هستند.   مجذوب گفته های استاد شدم و صدای زنگ را نشنیدم.

Front	absorb
Pronunciation	/əbˈsɔːb, əbˈzɔːb $ -ɔːrb/
Meaning	جذب کردن ، به خود مکیدن ، مجذوب کردن ، فرا گرفتن ، مغروق کردن
Synonym	v. suck up; take up, take in
Example1	The sponge absorbed the beer which had leaked from the keg.
Example1-1	اسفنج، آبجویی را که از بشکه چکیده بود به خود جذب کرد.
Example2	Our bodies must absorb those things which will nourish them.
Example2-2	بدن ما باید چیزهایی را جذب کند که مغذی هستند.
Example3	I became absorbed in what the teacher was saying and did not hear the bell ring.
Example3-3	مجذوب گفته های استاد شدم و صدای زنگ را نشنیدم.

جذب کردن را Absorb به خود مجذوب Absorbed