Question

cursory سرسری ، شتابزده During the cursory inspection of the restaurant kitchen, the inspector did not find any violations of the rules for cleanliness. Because the students had given the textbook only a cursory reading, they were unable to pass the examination. Since the train passed so quickly through the magnificent gorge, the tourist could get only a cursory glimpse of its beauty.

Accepted Answer

/ˈkɜːsəri $ ˈkɜːr-/  adj. superficial, perfunctory, brief, hasty   بازرس در حین بازرسی اجمالی از آشپزخانه ی رستوران هیچ تخلفی در قوانین تمیزی و بهداشت نیافت.  چون دانش آموزان کتاب را به صورت اجمالی خوانده ‏بودند، قادر نبودند که در امتحان قبول شوند.  چون قطار از میان تنگه ی با شکوه ‏بسرعت حرکت می کرد، جهانگرد فقط توانست نگاهی اجمالی به زیبایی اش بیاندازد.

Front	cursory
Pronunciation	/ˈkɜːsəri $ ˈkɜːr-/
Meaning	سرسری ، شتابزده
Synonym	adj. superficial, perfunctory, brief, hasty
Example1	During the cursory inspection of the restaurant kitchen, the inspector did not find any violations of the rules for cleanliness.
Example1-1	بازرس در حین بازرسی اجمالی از آشپزخانه ی رستوران هیچ تخلفی در قوانین تمیزی و بهداشت نیافت.
Example2	Because the students had given the textbook only a cursory reading, they were unable to pass the examination.
Example2-2	چون دانش آموزان کتاب را به صورت اجمالی خوانده ‏بودند، قادر نبودند که در امتحان قبول شوند.
Example3	Since the train passed so quickly through the magnificent gorge, the tourist could get only a cursory glimpse of its beauty.
Example3-3	چون قطار از میان تنگه ی با شکوه ‏بسرعت حرکت می کرد، جهانگرد فقط توانست نگاهی اجمالی به زیبایی اش بیاندازد.

Cursory در اجمالی از ی چون به ˈkɜːsəri